داستانک«"هر دانه برنج یک کاخ در بهشت!!!! " بخش سوم
?با داستانی کوتاه در ایام کتاب و کتابخوانی
با ما همراه باشید:
“هر دانه برنج یک کاخ در بهشت!!!! “
#بر_اساس_واقعیت
#به_قلم_محدثه_نجفی
#بخش_سوم
سریع از جایش بلند شد و به طرف دانش آموزانی که بعد از صرف ناهار در سایه ی درختان مشغول استراحت بودند رفت و با صدای بلند خطاب به آنها گفت:
-براتون یه خبر خوب دارم مطمئنم از شنیدنش ذوق زده میشید.
دانش آموزان که حس کنجکاوی شان گل کرده بود دور او را گرفتند و یکی از آنها پرسید :
- خبر مهم ات چیه؟!
محمد حسین که سعی میکرد خودش را جدی نشان دهد سینه اش را سپر کرد و در حالی که در ذهن اش جملاتش را مرتب می کرد گفت :
- آقای شاه کرمی گفته هر کس در طول زندگیش یدونه برنج از روی زمین برداره خدا به ازای اون یدونه برنج روز قیامت یه کاخ تو بهشت بهش میده.
یکی از بچه ها که گل از گلش شکفته بود با ذوق زدگی پرسید
- یعنی اگه مثلا صد تا برنج برداریم صدتا کاخ تو بهشت بهمون میدن؟!
محمد حسین با لبخند اطمینان بخشی گفت:
- آره دیگه هر یه دونه برنج برابر با یدونه کاخ بهشتی.
و برای اینکه اعتماد دانش آموزان را جلب کند نایلونی که داخلش برنج ریخته بود بالا گرفت و گفت :
- نگاه کنید من تا الان اینقدر جمع کردم.
بین دانش آموزان همهمه ای ایجاد شد خبر دهن به دهن به گوش همه رسید و دیری نگذشت که تمام 200 نفر دانش آموز آن مدرسه جلوی آشپزخانه صف بستند تا از محمد حسین نایلون گرفته و سریع تر برنج جمع کنند.
رقابت جمع کردن برنج دیدنی بود.
دانش آموزان مثل مور و ملخ داخل حیاط از این طرف به آن طرف میرفتند و به سرعت و بدون ذره ای تعلل برای کسب کاخ های بهشتی بیشتر برنج جمع میکردند و نمیخواستند از دیگران عقب بیفتند.
محمد حسین در چارچوب آشپزخانه ایستاده بود و با همان لبخند شیطنت آمیز به دانش آموزان ساده و فریب خورده نگاه میکرد.
پس از گذشت نیم ساعت به مدد 200 نفر دانش آموزِ طالب کاخ بهشتی دانه ای برنج در حیاط دیده نمیشد.
همگی نایلون های برنج را جلوی آشپزخانه آوردند.
محمد حسین نایلون ها را یکی یکی گرفت و داخل آشپزخانه گذاشت و رو به دانش آموزان کرد و گفت:
- من خودم برنج ها رو به آقای شاه کرمی نشون میدم شما برید.
دانش آموزان که حسابی خسته شده بودند عده ای به خوابگاه مدرسه رفتند تا استراحت کنند و عده ای هم همان جا داخل حیاط زیر سایه درختان ولو شدند.
محمد حسین همانجا داخل آشپزخانه ماند.
دیری نگذشت که آقای امیری و معلم ها برگشتند.
#ادامه_دارد…
#هفته_کتاب_و_کتابخوانی_گرامی_باد
#مدرسه_علمیه_فاطمه_معصومه_س_هشتگرد